وزير ارشاد اسلامي در برنامه تلويزيوني تهران 20 اعلام كرد آن دسته از كتابهايي كه براي بررسي ارجاع ميگردند شامل كتابهاي "دایرهالمعارف، کتابهای مذهبی و دینی، کتابهای اخلاقی میشود ." داستان دم خروس را كه همه ما از دوران مدرسه به ياد داريم.! حالا دم خروس را مقايسه كنيد:
1- شهريور ماه سال 91 كتاب زمينه روانشناسي هيلگارد و اتكيسنون را كه قبلا در سال 1385 ويراست 14 آن را ترجمه و منتشر نموده بوديم به دليل ويراست جديدش، براي دريافت مجوز و با نامهاي مبني بر اين كه اين كتاب قبلا مجوز گرفته و ويژه دانشجويان رشتههاي روانشناسي، روانپزشكي، پزشكي و ديگر رشتهها ميباشد؛ لطفا در صدور مجوز تسريع شود. اما نه تنها تسريع نشد حدود يك ماه در سانسورخانه وزارت ارشاد ماند! و اي كاش كتاب را ميدادند به اهل فنش و نظر ميداند. نظراتي كه نشان از جهل و ناداني داشت!؟ به نحوي كه در پي اعتراض بنده و مذاكره با آقاي الهياري( مدير اداره كتاب) برخي از موارد منتفي شد و با ساسنور كمتر اعمال نظر گرديد. مترجمان كتاب مزبور برخي در شوراي تدوين كتب درسي كشور حضور دارند! نميدانم چه كسي توان اعلام نظر در خصوص اهميت حذف يا تغيير مطالب علمي را دارد!؟!؟ بر سر ديگر كتب تخصصي و فوقتخصصي پزشكي كه بايد از آناتومي بدن انسان بگويد چه بلايي ميآورند!!!؟!؟
2- در زمستان سال 90كتاب استيو جابز با نام " اسرار نوآوري معمار اپل- استيو جابز" در قطع جيبي 144 صفحه براي دريافت مجوز چندين ماه در نوبت انتظار ماند. در اين خصوص داستان و شايعات زيادي منتشر شد كه افرادي در اداره كتاب ميخواستند كتاب نورچشميشان وارد بازار شود و به فروش برسد تا سپس ديگر عناوين مشابه را مجوز دهند. 144 صفحه كتاب جيبي بيش از سه ماه در سانسورخانه گير كرد!؟!؟ اگر واقعا موارد سانسورشده را در قضاوت اديبان كشور قرار دهيم، مسخره روزگار خواهد بود!؟!؟ حذف كلماتي مانند"الهام بخش" از مقدمه كتاب زيرا اين صفت خاص اوليا و شخصيتهاي الهي است!؟!!؟!؟! كلمه "ذن" (به معني درست انديشيدن است كه در يوگا و ورزش هاي رزمي شرق آسيا استفاده زيادي ميشود) و "بودا" بايد حذف شود زيرا شوراي انقلاب فرهنگي اعلام نموده اين واژگان در آثار فارسي نبايد باشد!؟!؟ از قضا اخيرا كتابي مشابه از سوي ناشري در تهران منتشر شد كه در عنوان فصلش از واژه " الهامبخش" استفاده نموده بود!؟!؟!؟
(به قول برخي اين آخرين تبعيض رفتاري بود)
جالب است در نمايشگاه كتاب سال 91 در غرفه ناشري را ديدم كه عنواني شبيه به " فرهنگ الهامبخش" داشت!؟!؟ و جالبتر اين بود كه اداره كتاب در توضيحات شفاهيشان استناد ميكردند به همسو بودن نظرشان با نظر نهادهاي مرجع( مانند همين شوراي انقلاب فرهنگي) يا شخصيتهاي مقام نخست كشور !؟!؟
3- اخيرا هم در تاريخ 09/04/92 كتابي به نام " صحيحه كل مملكتي" اثر دكتر كيومرث ناصري براي دريافت مجوز ارايه گرديد كه هنوز تا تاريخ 31/04/92 مجوز ندادهاند. كتاب مزبور نه اخلاقي است نه مذهبي بلكه بخشي از تاريخ بهداشت كشورمان است كه به وضعيت بهداشتي ايران در ابتداي قرن چهاردهم و دوران پهلوي اول ميپردازد.
حالا خودتان اين نمونهها را با گفتههاي اخير وزير ارشاد (آقاي حسيني) مقايسه و قضاوت كنيد !؟!؟
در تكميل عملكردهاي متناقض وزارت ارشاد داستان كتاب سال نيز جالب است: كتاب فرهنگ جامع همهگيرشناسي (اپيدميولوژي) اثر دكتر ناصري در پاييز سال 89 در شمارگان 2000 نسخه منتشر شد و در بهمن ماه 1390 برنده جايزه كتاب پزشكي سال جمهوري اسلامي اعلام گرديد كه بارها در خود همان مراسم 14 بهمن و هم قبل و بعد از مراسم در سايتها و نشريات خود وزارتخانه و... اعلام شد كه در حمايت از ناشر كتاب، تعدادي ( كه معمولا طبق روال سالهاي گذشته حداقل 500 تا 1000 جلد بود) را وزارت ارشاد خواهد خريد! در سال 91 پس از پيگيري از دبيرخانه كتاب سال، آقاي شجاعي تهراني نامهاي به معاونت وقت ارشاد( آقاي دري) نوشتند كه آقا اين كتاب را هنوز نخريديد!؟! اين موضوع پس از پيگيري، سرانجام از سوي مسئول مربوط( آقاي خواجهوند) اعلام شد كه برنده و برگزيده شدن در كتاب سال الزامي براي خريد كتاب ندارد!؟!؟!؟ به هر حال ما هم عطاي اين مجادله را به لقايش بخشيديم تا اينكه در سال 92 مطلع شديم در جلسه 483 خريد كتاب اعلام بر خريد 500 جلد از كتاب مزبور نمودهاند. اگر كتاب شايسته خريد بود چرا زودتر انجام نشد؟ آنقدر طول ميدهيد كه پس از اتمام شمارگان درخواست خريد ميدهيد!؟
توجه بفرماييد: كتابي كه در سال 89 منتشر شده بايد تا پايان سال 91 در انبار موجود ميماند تازه با همان قيمت سال 89 آقايان تصميم بر خريد كتاب ميگرفتند. تناقضات گفتاري و رفتاري در تار و پود وزارت ارشاد نهادينه شده است!!؟
4- دو عنوان كتاب به سفارش يك شركتكاريابي داراي مجوز وزارت كار و انجمن پرستاري در خصوص راهنمايي اعزامشوندگان براي اقامت كاري در كانادا براي دريافت مجوز در سال 89 به وزارت ارشاد ارايه گرديد. اعلام شد كه موضوع كتاب در خصوص تبليغ براي مهاجرت است و مجوز نميدهيم!؟ با ارايه مدارك معتبر در خصوص تفاهمنامه وزارت بازرگاني، كار و انجمن كاريابي كشور و اين كه سياست دولت در خصوص اعزام نيروي كار به چند كشور از جمله كانادا است و سياست بر اين است كه سهم بيشتري از اين تقاضاي جهاني را ما كسب كنيم و اين كتابها نيز بنابر توصيه انجمن پرستاري و توسط شركتهاي كاريابي مجوزدار صورت ميگيرد، به گوش آقايان فرو نرفت كه نرفت؟ مدير كل كتاب اگر چه به ظاهر نظر موافق به صدور مجوز داشتند ولي اين كار را ارجاع دادند به شوراي نظارت بر كتاب كه بايد از سوي شوراي انقلاب فرهنگي تيمش برگزيده شود كه الان دو سال است انجام نشده است!؟!؟ حالا ناشر مانده است با زيانهاي تحميلي انجام اين كار!؟!؟!
5- كتاب ديوان اشعار فروغ فرخزاد از سوي يك پزشك آذري زبان به آذري برگردانده شد و حدود دو سال است در پستوخانه وزارت ارشاد مانده است. پس از ماهها معطلي گفتند برخي كلمات از املاي درستي برخوردار نيست!؟!؟ اصلاح شود؛ كه برخلاف نظر نويسنده اين كار انجام شد كه بهانهاي نماند. بار ديگر از ريشه كتاب را به خاموشي و سكوت هدايت كردند و اجازه انتشار ندادند و ارجاع دادند به شوراي نظارت انقلاب فرهنگي!؟!؟ ( اين اثر قرار بود با همكاري نشر ديگري منتشر شود كه نشد).
6- طي اين سالها همواره مكاتبات به آقاي دكتر اسماعيلي ختم ميشد( معاونت فرهنگي فعلي) كه همواره ايشان كار را ميپيچاندند و در چرخه سرگردان زيرمجموعهاش قرار مي گرفت و خب زيرمجموعه هم نمكنشناسي نميكرد!؟!؟
7- طي اين 8 سال ناشران (البته بخش خصوصي و آن هم غير نور چشميها) خوندلها خوردند و همه تندخوييها و جواب سربالايي كه از شكم سير خارج مي شد را به ناچار با صبر تحمل كردند تنها به اميد فرارسيدن روزگار " تحول و اعتدال".
به هر حال اين روزگار كتاب و كتابخواني و حمايت از نشر افكار در جامعه ما هست! هستند ناشراني كه تنها و تنها كارشان همين نشر كتاب هست و خانوادههايي را تامين ميكنند. اما حقوقبگيران دولتي (فعلي) وزارت ارشاد با اعمال سليقههاي شخصي و سنگاندازيها، نقشي مضاعف در ايجاد فشار بيشتر اقتصادي بر گُردهي اين صنف وارد ميكنند.
"هميشه آن سوي ديوارهاي نوميدي، اميد هست و افقهاي بيكران روشن"
1392/04/30
دارنده عنوان "شایسته تقدیر" سال 1394
برنده جایزه و برگزیده کتاب سال 1390
گواهی نامه ایزو
یادمان دکتر محمود بهزاد